کد مطلب:315964 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:259

از مرحوم ریاضی یزدی (متوفای 1361 شمسی)
ای حرمت قبله ی حاجات ما

یاد تو تسبیح و مناجات ما



تاج شهیدان همه عالمی

دست علی ماه بنی هاشمی



ماه كجا روی دل آرای تو

سرو كجا قامت رعنای تو





[ صفحه 54]





ماه درخشنده تر از آفتاب

مطلع تو جان و تن بو تراب



همقدم قافله سالار عشق

ساقی عشاق و علمدار عشق



سرور و سالار سپاه حسین

داده سرو دست به راه حسین



عم امام و اخ و ابن امام

حضرت عباس علیه السلام



ای علم كفر نگون ساخته

پرچم اسلام بر افراخته



مكتب تو مكتب عشق و وفاست

درس الفبای تو صدق و صفاست



مكتب جانبازی و سربازی است

بی سری آن گاه سر افرازی است



شمع شده آب شده سوخته

روح ادب را ادب آموخته



آب فرات از ادب توست مات

موج زند اشك به چشم فرات



یاد حسین و لب عطشان او

وان لب خشكیده ی طفلان او



تشنه برون آمدی از موج آب

ای جگر آب برایت كباب



ساقی كوثر پدرت مرتضی است

كار تو سقائی كرب و بلا است



مشك پر از آب حیاتت به دوش

طفل حقیقت ز كفت آبنوش



درگه والای تو در نشأتین

هست در رحمت و باب حسین



هر كه به دردی به غمی شد دچار

گوید اگر یك صد و سی و سه بار



ای علم افراخته در عالمین

اكشف یا كاشف كرب الحسین



از كرم و لطف جوابش دهی

تشنه اگر آمده آبش دهی



چون نهم ماه محرم رسید

كار بدان جا كه نباید كشید



از عقب خیمه ی صدر جهان

شاه فلك جاه ملك پاسبان



شمر به آواز تو را زد صدا

گفت كجایند بنو اختنا



تا برهانند ز هنگامه ات

داد نشان خط امان نامه ات



رنگ پرید از رخ زیبای تو

لرزه بیفتاد بر اعضای تو



من به امان باشم و جان جهان

از دم شمشیر و سنان بی امان



[ صفحه 55]





دست تو نگرفت امان نامه را

تا كه شد از پیكر پاكت جدا



مزد تو زین سوختن و ساختن

دست سپر كردن و سر باختن



دست تو شد دست شه لافتی

خط تو شد خط امان خدا



پنج امامی كه تو را دیده اند

دست علم گیر تو بوسیده اند



طفل بدی مادر والاگهر

بردت در ساحت قدس پدر



چشم خداوند چو دست تو دید

بوسه زد و اشك ز چشمش چكید



با لب آغشته به زهر جفا

بوسه به دست تو بزد مجتبی



دید چو در كرب و بلا شاه دین

دست تو افتاده به روی زمین



خم شد و بگذاشت سر دیده اش

بوسه بزد با لب خشكیده اش



حضرت سجاد هم آن دست پاك

بوسه زد و كرد نهان زیر خاك



حضرت باقر به صف كربلا

بوسه به دست تو بزد بارها



مطلع شعبان همایون اثر

بر ادب توست دلیلی دگر



سوم این ماه چو نور امید

شعشعه ی صبح حسینی دمید



چارم این مه كه پر از عطر و بوست

نوبت میلاد علمدار اوست



شد به هم آمیخته از مشرقین

نور ابوالفضل و شعاع حسین



وقت ولادت قدمی پشت سر

وقت شهادت قدمی پیشتر



ای به فدای سر و جان و تنت

وین ادب آمدن و رفتنت



مدح تو این بس كه شه ملك جان

شاه شهیدان و امام زمان



گفت به تو گوهر والا نژاد

جان برادر به فدای تو باد



شه چو به قربان برادر رود

كیست «ریاضی» كه فدایت شود؟





[ صفحه 56]